خانه
معرفی
نامه‌ها
یادداشت‌ها
سخنرانی‌ها
خاطرات
ارسال مطلب
تماس با ما

اضطرار

تاریخ: ۷ اسفند ۱۳۶۲

اضطرار

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

[وَ إِذا غَشِيَهُمْ مَوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ فَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ ما يَجْحَدُ بِآياتِنا إِلاَّ كُلُّ خَتَّارٍ كَفُورٍ * يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ وَ اخْشَوْا يَوْماً لا يَجْزي والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ والِدِهِ شَيْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ لا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ] (لقمان ۳۱: ۳۲ ـ ۳۳)

و چون موجى كوه‌آسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند و اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانند، و[لى‌] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانه‌رو هستند، و نشانه‌هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمى‌كند.

اى مردم، از پروردگارتان پروا بداريد، و بترسيد از روزى كه هيچ پدرى به كار فرزندش نمى‌آيد، و هيچ فرزندى [نيز] به كار پدرش نخواهد آمد. آرى، وعده خدا حقّ است. زنهار تا اين زندگى دنيا شما را نفريبد، و زنهار تا شيطان شما را مغرور نسازد.

مجتبی عزیزم!

سلام.

کارت پستال‌های پی در پی تو پیام‌آور محبت بود.

الحمدلله الذی جَعَلَکَ برّاً بوالدیک و لم یجعَلَکَ جَباراً عَصیاً[۱]

[رَبِّ أَوْزِعْني‌ أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي‌ أَنْعَمْتَ عَلَي‌] (النمل ۲۷: ۱۹)

[سليمان‌] گفت: «پروردگارا، در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته‌اى سپاس بگزارم.»

چنانکه از سرنامه هتل متوجه شده‌ای در تهران هستم. چهار روز پیش آمده‌ام و فردا بر می‌گردم. امشب توفیق خداوندی یار شد که نامۀ برای تو را آغاز کنم و اکنون ساعت ۲۱ و ۴۰ دقیقۀ‌ روز یکشنبه هفتم اسفند است به قصد آن که نامه تو را با پیغام خداوندی که از همه خوشتر است [آغاز کنم] قرآن را گشودم و دو آیۀ صدر صفحه را نوشتم.

ما در مصائب و گرفتاری‌ها و بیچارگی‌ها و خلاصه در حالات اضطرار رو به سوی او می‌کنیم یعنی وقتی همه درها را بسته و همه رشته‌ها را گسسته دیدیم جز درِ او که باز بود؟ و جز حبل الله که محکم بود؟ و رشته ارتباط با حضرتش که پیوسته پیوسته بود؟

اما آنکه چشم دلش به نور هدایت الهی روشن باشد، همیشه خود را و همه را در حال اضطرار می‌بیند و همه رشته‌ها را در همه حال گسسته می‌بیند؛ لذا همیشه چنگ در عروۀ وثقای [:ریسمان محکم] او می‌زند و «لا إلهَ إلّا الله» می‌گوید و «لاحولَ و لاقوةَ الّا بالله» می‌سراید و

[أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاه] (النمل ۲۷: ۶۲)

يا [كيست‌] آن كس كه درمانده را ـ چون وى را بخواند ـ اجابت مى‌كند.

می‌خواند و چون علی علیه‌السّلام می‌فرماید: «کل مختار سواه مضطر»[۲] یعنی هر صاحب اختیاری غیر او مضطر است همین. حضرتش اختیار را سلب نمی‌کند اما می‌فرماید در عین اختیار مضطر است و فرزندش حضرت علی‌بن‌الحسین علیهما‌آلاف‌التحیةوالثناء‌والسلام (در آخر دعای ۲۲ صحیفه) می‌فرماید:

«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِه‌... وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ يَدْعُوكَ مُخْلِصاً فِي الرَّخَاءِ دُعَاءَ الْمُخْلِصِينَ الْمُضْطَرِّينَ لَكَ فِي الدُّعَاء»

و مرا از آنانی قرار ده که در حال خوشی و رخاء و آسایش خالصاً و مخلصاً تو را می‌خوانند، همانند دعاء مخلصین در حال اضطرار و بلا و درماندگی

و چه خوبند اینان که مخلِصین هستند! و چه برترند آنان که مخلَصین هستند!! که خداوند خود می‌فرماید:

[إِنَّا أَخْلَصْناهُم‌] (ص ۳۸: ۴۶)

ما خود آنها را خالص گرداندیم.

و از آن بندگانی هستند که شیطان را بر آنان دست نیست؛ آنجا که آن شیطان می‌گوید:

[قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعينَ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ] (ص ۳۸: ۸۲ ـ ۸۳)

[شيطان‌] گفت: «پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدّاً از راه به در مى‌برم، مگر آن بندگان مخلَص تو را.»

و یا آنجا که خداوند در مورد یوسف صدیق علی‌نبینا‌‌وعلیه‌السّلام می‌فرماید:

[كَذلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصينَ] (یوسف ۱۲: ۲۴)

چنين [كرديم‌] تا بدى و زشتكارى را از او بازگردانيم، چرا كه او از بندگان مخلَص ما بود.

چند دقیقه قبل با مامی و مجید هم تلفنی صحبت کردم، حالشان خوبست و گفتم مشغول نامه‌نویسی برای تو هستم.

راستی از وصول آخرین وجه ارسالی هم بنویس.

خدایت حافظ باد و هو أرحم الراحمین.

پدرت

ساعت ۲۲ و ۲۵ دقیقه یکشنبه هفتم اسفند ۱۳۶۲


پانویس

  1. ^

    اشاره به وصف حضرت یحیی در قرآن:

    [وَ بَرًّا بِوالِدَيْهِ وَ لَمْ يَكُنْ جَبَّاراً عَصِيًّا] (مریم ۱۹: ۱۴) ؛ و با پدر و مادر خود نيك‌رفتار بود و زورگويى نافرمان نبود.

  2. ^پس از جستجوی فراوان منبع این حدیث یافت نشد. و با توجه به اینکه اصطلاح «مضطر» در مقابل «مختار» از اصطلاحات نیمه دوم قرن پنجم است (از اصطلاحات رایج در کتب غزالی), بسیار بعید می‌نماید این عبارت بر لسان امیرالمؤمنین و یا حتی سایر اهل بیت علیهم‌السلام جاری شده باشد.
    نظرات
    ارسال نظر
    درحال ارسال نظر ...