اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتهاند اسم از سمه گرفته شده و سمه نشانه و داغ است و شنیدهام که در گذشته بردگان را به مُهر و نشان اربابانشان داغ مینهادند. علی بن موسی الرضا علیهالسلام فرمود:
«اذا قال العبد بسم اللَه فمعناه وَسَمْتُ نفسى بسمة ربّى»[۱]
فرمود: هرگاه بنده بسم الله گوید یعنی بر خود داغ بندگی خداوند را نهادم و به عبارت دیگر میگوید: خداوندا! در دل داغ مهر تو دارم و بر سینه نشان بندگی تو زدم و
«كَفَى بِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رِبّا» (از علی علیهالسّلام)
این عزّت مرا بس که بنده تو باشم و این افتخار مرا بس که تو خداوند من باشی و در ضمن بنده از مستی لذت این دولت چون حافظ میسراید که:
دلا دائم گدای کوی او باش
به حکم آنکه دولت جاودان به
به داغ بندگی مردن بدین در
بجان او که از ملک جهان به
و به شادی این بندگی که همه آزادیها از آن جا سرچشمه میگیرد ترنّم میکند که:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
و یا میگوید:
امید خواجگیم بود بندگی تو کردم
هوای سلطنتم بود خدمت تو گزیدم
و خداوند در نامه و کتاب کریمش بهتر از همه دستور میدهد که بگوئیم
[قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ] (آلعمران ۳: ۲۶)
بگو: «بار خدايا، تويى كه فرمانفرمايى؛ هر آن كس را كه خواهى، فرمانروايى بخشى؛ و از هر كه خواهى، فرمانروايى را باز ستانى؛ و هر كه را خواهى، عزت بخشى؛ و هر كه را خواهى، خوار گردانى؛ همه خوبيها به دست توست، و تو بر هر چيز توانايى.»
و مولوی از همین جا میگوید:
مالک الملک است هر کش سر نهد
بیجهان خاک صد ملکش دهد
لیک ذوق سجدهای پیش خدا
خوشتر آید از دو صد دولت تو را
پس بنالی که نخواهم ملکها
ملک آن سجده مسلم کن مرا
(مولانا، دفتر چهارم مثنوی معنوی)
و بابا طاهر از همین جا مینالد که:
خوشا آندم که مو بندهیْ تو باشم
ز دیده آب در راه تو پاشم
به مژگان راه را جارو نمایم
بهامیدی که مقبول تو باشم
آخر به فرموده حضرت حسین علیهالسّلام در دعای عرفه:
»مَا ذَا وَجَدَ مَنْ فَقَدَكَ وَ مَا الَّذِي فَقَدَ مَنْ وَجَدَك»
آنکس که تو را ندارد چه دارد و آنکس که ترا دارد چه ندارد؟!
و خداوند عزیز خود در قرآن کریم و نامه مبارکش میفرماید:
[أَ لَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَه] (الزمر ۳۹: ۳۶)
آیا او بنده اش را کافی نیست.
نه تنها به آن معنی که آیا او به تنهائی برای رفع حوائج بندهاش کافی نیست که هست، بلکه بدان معنی که آیا پس از یافت او حاجتی هم برای بنده باقی میماند؟! حضرت صادق علیهالسّلام میفرمایند:
«لَقَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ مَرَّةً فَاسْتَجَابَ لِي وَ نَسِيتُ الْحَاجَةَ لِأَنَّ اسْتِجَابَتَهُ بِإِقْبَالِهِ عَلَى عَبْدِهِ عِنْدَ دَعْوَتِهِ أَعْظَمُ وَ أَجَلُّ مِمَّا يُرِيدُ مِنْهُ الْعَبْدُ» [۲]
وقتی خداوند را خواندم پاسخم داد حاجت را فراموش کردم چون همان روی آوردن و توجه خداوند به بنده لذت بخشتر از آنست که دیگر حاجتی برای بنده باقی بماند که حیف باشد از او غیر او طلب نمایی.
باز به قول همان لسان الغیب حافظ که خدایش رحمت کناد:
یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس
و یا به قول استاد سخن سعدی که بر او هم رحمت باد:
گر از باغ اُنست گیاهی برآید
گیاهت نماید گل بوستانی
اما کجا گفتۀ ایشان با آن سخن بلند حضرت رضا علیهالسّلام که از حضرتش پرسیدند: «سفله (فرومایه) کیست؟» فرمود:
«مَنْ کانَ لَهُ شَیْءٌ یُلْهیهِ عَنِ اللّهِ» [۳]
آنکه چیزی او را از خدای باز دارد.
فرزند عزیزم مجتبی که خداوند مهرپرور مهربان از کمال جود و کرم، به بندگی خود عزّتش بخشد و سلطان قهّار عشق او سینهاش را از لوث غیر بپالاید که
[وَ اجْنُبْني وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ] (ابراهیم ۱۴: ۳۵)
(از دعای حضرت خلیل علیه السلام) مرا و فرزندان مرا از اینکه بتها را بپرستیم دور کن.
[هر چه بینی جز هوا آن دین بود بر جان نشان]
هر چه یابی جز خدا آن بت بود در هم شکن
(سنائی غزنوی)
روی از خدا به هرچه کنی شرک خالص است
توحید محض گر همه رو در خدا کنیم
(سعدی)
دوسه ماه قبل یا بیشتر نامهای در هتل لاله تهران برای مجید نوشتم و فتوکپی آن را به مصطفی دادم که با چند کلمهای که به تو نوشتم برایت پست کند که با [وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري] (طه ۲۰: ۱۴) شروع شده بود و امروز این نامه را در هتلی در شهر دوسلدرف آلمان مینویسم. دیروز با چند نفر از دوستان و همکاران وارد آلمان شدیم و مسافرتمان حدود دو هفته در آلمان و بلژیک و احتمالاً اطریش طول میکشد و امروز تعطیل مذهبی است در آلمان که این توفیق را نصیب من کرد که برای تذکر خودم و تو این نامه را بنویسم.
با بسم الله شروع کردیم و الحمد لله که از آن خارج نشدیم. گفتیم که ما با گفتن بسم الله باید نشانهها و داغهای مهر او را در دل خود بیابیم اول نشان از این نشانهها آنست که عشق خود عاشق را بنده معشوق میکند باید فقط بنده و مطیع او باشی و به یاد بیاوری که حضرت صادق علیه السلام این دو بیت شعر را در این مورد خواندهاند:
تَعْصِي الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ
هَذَا لَعَمْرُكَ فِي الْفِعَالِ بَدِيعٌ
لَوْ كَانَ حُبُّكَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ
إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ أَحَبَّ مُطِيع[۴]
که مصراع آخر معنایش اینست که عاشق فقط مطیع کسی است که دوستش میدارد.
نشانهای از رحمانیت و رحیمیت او داشته باشی و مهرگستر گردی و «تخلّقوا باخلاق اللَّه» (حدیث)[۵] ؛ به اخلاق الهی در آیید.
[صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عابِدُونَ] (البقره ۲: ۱۳۸)
اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوشنگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.
و السّلام علیک و رحمة الله
۲۴ خرداد ۱۳۶۹
پدرت مرتضی
هتل آمباسادور دوسلدورف
ابنشعبه حرّانی، تحف العقول، ص ۲۹۴. معنای کامل شعر چنین است:
خدا را معصيت كنى و اظهار محبّت او نمائى؟! به جانت قسم كه اين در ميان كارها بسى عجيب است! اگر دوستيت صادقانه مىبود اطاعتش مىكردى! كه بىشكّ فرد محبّ مطيع و فرمانبردار محبوب است.